خلاصه ی سه قسمت اخر سریال دختران افتاب

ساخت وبلاگ

خلاصه سه قسمت پایانی قبل از خلاصه این سه قسمت بد نیست به موارد مهمی که فکر می کنم در خلاصه های قبلی جا مونده بود اشاره کنم رعنا خواهر هالوک با مادر واقعی ساواش دوست بود وقتی مادر ساواش ازدواج می کنه رعنا هم عاشق بابای ساواش میشه و با هم رابطه برقرار می کنن بابای ساواش تصمیم به جدایی می گیره و مادر ساواش از این غصه خودکشی می کنه  رعنا ابتدا به خاطر عذاب وجدان از ساواش مراقبت میکنه اما بعد بهش وابسته میشه و مثل پسرش دوستش داره وقتی ساواش همه چیزو فهمید رابطش با رعنا خراب شد اما به مرور زمان و در پی تهدیدهایی که هالوک بر سر نوار صوتی رعنا رو می کرد این رابطه دوباره درست شد سفیلای مادر علی دیوانه وار عاشق هالوکه و وقتی پای هالوک وسط میاد تعادل روانیشو از دست میده بابای واقعی علی هم تو آلمان کارهای خلاف می کرده و زن و بچه هم داره وقتی تصمیم میگیره برگرده ترکیه و دوباره با سفیلای تشکیل زندگی بده پسر دومش به نام دوروک بهش میگه تو برای من پدری نکردی و ازت انتقام میگیرم لذا دنبال پدرش میاد ترکیه و به عنوان پارتنر سلین تو سریال انتخاب میشه و تو این مدت تمام تلاششو میکنه رابطه سلین و علی رو خراب کنه اما موفق نمیشهظفر هم یک دختر داره در آلمان که بیماره و نیاز به خون پری داره تا زنده بمونه هالوک از ظفر قول گرفته تا گونشو راضی کنه پری رو به آلمان بفرسته اما دائم پشت گوش میندازه و هیچ اهمیتی نمیده وقتی ظفر میبینه که هالوک سر کارش گذاشته تصمیم می گیره همه چیزو به گونش بگه لذا روزی که با هالوک قرار داره به گونش خبر میده که بیا میخوام چیز مهمی رو بهت بگم قبل از اینکه گونش برسه هالوک و ظفر دعوا می کنن و هالوک که می بینه ظفر هیچ جوره کوتاه نمیاد درحالیکه گونش داشت با ماشین نزدیک میشد ظفر رو هل میده جلوی ماشین گونش و ظفر میمیره گونش از اون به بعد عذاب وجدان داشت و حالت طبیعی نداشت از اون طرف فهمید که حامله اس پس تصمیم گرفت بچه رو نگه داره اما از اون خونه بره و بعد در مورد جدایی یا ادامه زندگی با هالوک تصمیم بگیره با رفتن گونش هالوک دائم مست میکرد و سفیلای هم علیرغم نامزدی با بابای علی از فرصت استفاده کرد و با هالوک خوابید فردای اون روز برای انجه داستانو تعریف کرد که بابای علی شنید اما به روش نیاورد روز ازدواجشون وقتی سفیلای بله گفت بابای علی گفت نه و خیانت زنشو با هالوک جلوی همه ازجمله گونش اعلام کردگونش بعد ازاون حادثه تصمیم میگیره جدا شه از اون طرف بابای علی پشیمون میشه و چون خیلی سفیلای رو دوست داره بهش بر میگرده رسیدیم به سه قسمت اخر سفیلای میره خونه هالک و از رعنا و انجه در مورد رابطه هالوک و گونش می پرسه که رعنا اب پاکی رو میریزه رو دستش و بهش میگه هالوک هیچوقت تو رو دوست نداشت و چشمش همیشه از همون سفری که با هم رفتید دنبال گونش بود این حرف برای سفیلای ضربه سنگینیه شبی که دخترا بیمارستانن گونش میره خونه تا براشون لباس بیاره هالوک دوباره میره دنبالش تا باهاش حرف بزنه و به موندن راضیش کنه اما با دعوای گونش جلوی همسایه ها میزاره میره سفیلای دست به خودکشی میزنه که بابای علی میرسه و نجاتش میده نصف شب سفیلای میره جلوی خونه گونش و گونش رو که منتظر تاکسی بود تا بره بیمارستان با ماشین زیر میگیره گونش رو میبرن بیمارستان حالش وخیمه و تو کماست هالوک خیلی پریشونه میخواد پیشش باشه اما نازلی اجازه نمیده چند هفته میگذره دخترا هرکدوم به نحوی ضربه روحی خوردن سلین از ناراحتی زخمشو بهانه کرده و دائم مورفین میدزده و میخوره سفیلای هم عذاب وجدان داره با بابای علی که قضیه رو فهمیده  در حال گفتگوه که علی هم میشنوه

علی میره پاسگاه خبر بده که باباش جلوشو میگیره و میگه مامانت نمیتونه تو زندون دوام بیاره علی هم منصرف میشه اما از اون به بعد از سلین فراری میشه و دیگه مثل قبل باهاش راحت نیست هالوک به خاطر دعوای قبل از تصادف در معرض اتهامه که تبرئه میشه اما بچه ها همچنان بهش مشکوکن رعنا اصرار داره دخترا تا زمانی که گونش نیست بیان پیششون اما دخترا قبول نمی کنن یه روز پری تو مدرسه با ی دختری دعواش میشه و بابای دختر به پری و نازلی حرفای بد میزنه که ساواشم مداخله میکنه تو دعوا و در آخر بابای دختر از مدیر میخواد پری رو اخراج کنن ساواش بدون اطلاع نازلی میره خونه بابای دختر و باهاش قرار مداری میزاره سلین که روحیه اش بهم ریخته و از اونطرف به هالوک مشکوکه میره خونه هالوک و میگه همه این اتفاقا تقصیر توئه و تو مامانمو به این حال و روز انداختی میخواد خودکشی کنه که هالوک برای منصرف کردنش بهش میگه من باباتو میشناسم سلین چاقو رو میندازه و به گریه میفته میبرنش بالا تو این فرصت رعنا هالوکو از بیان حقایق منصرف میکنه و وقتی نازلی میاد پایین به هالوک میگه بابام کیه هالوک از گفتن طفره میره اما نازلی میگه میدونم که از همه چیز با خبریتو این مدت نازلی و هالوک چندبار باهم حرف میزنن و هالوک دائم نازلی رو دخترم خطاب میکنه که نازلی هم معترض میشه یه روزم پری از خونه فرار میکنه که هالوک پیداش میکنه و همین باعث میشه نازلی به هالوک اجازه ملاقات با مادرشو بده دوروک وقتی میبینه باباش دوباره به سفیلای برگشته میره پیش پلیس و کارهای خلافشو لو میده و بابای علی دستگیر میشه گونش هم به هوش میاد اما فراموشی داره و خاطرات هالوک و ازدواجشونو به یاد نداره هالوک از این فرصت استفاده می کنه دوباره به گونش نزدیک میشه و همه چیز انگار از نقطه صفر دوباره داره شروع میشه قرار ساواش با بابای اون دختر این بود که تو ی مسابقه مشت زنی شرکت کنه و ببازه اما نازلی خبر داره میشه و میره اونجا و ساواشو از باختن منصرف میکنه ساواش میبره و بابای دختر میگه تو به من ضرر مالی زیادی زدی نازلی از هالوک کمک میخواد و هالوک و گونش میرسن و نجاتشون میدن نازلی به ساواش میگه هالوک خیلی دوستت داره اما ساواش میگه اون به خاطر تو اومد بعد از اونم به نازلی گفت که مامانتو از هالوک دور کن نزار دوباره بیاد تو زندگیتون نازلی همه این حرفا و اتفاقاتو کنار هم میزاره و میفهمه هالوک باباشهنازلی میره پیش هالوک هالوک بهش میگه حالا که اومدی معلومه همه چیزو فهمیدی نازلی میگه ما تو ازمیر زندگی خوبی داشتیم از وقتی تو وارد زندگیمون شدی همه چیز به هم خورد چرا دست از سرمون بر نمیداری هالوک میگه من عاشق مامانت بودم فکر کردم اگر بیایید اینجا میتونم خوشبختتون کنم و کاری کنم که کم کم منو دوست داشته باشید اما اشتباه کردم میدونم که در مورد من به مادرت نمی گی نازلی هم میگه بهش نمیگم اما همه ما تو رو فراموش میکنیم از ذهنمون پاکت می کنیم تو هم همین کارو کن هالوکم میگه تنها با مردن میتونم اینکارو بکنم باشه پس میمیرم اخرین جمله نازلی هم این بود که کاش برای ما همون هالوک مونده بودی اون وقت شاید.. بعد درحالیکه هر دو گریه می کنن میره بیرون و به ساواش که بیرون منترش بود میگه تو با سکوتت باعث شدی من آرزو کنم ای کاش اون پدرم بود حالا به خاطر این ارزو از خودم متنفرم و چون تو هم سکوت کردی دیگه نمیتونم با تو باشم از اونطرف علی به سفیلای میگه تو زندگی منو خراب کردی و من دیگه نمیتونم تو چشمای عشقم نگاه کنم و..سلین همه چیزو میشنوه و میفهمه تصادف کار سفیلای بوده اونهم از علی جدا میشه دخترا تو خونه مادرشونو تشویق به برگشت میکنگونش میگه چرا برگردیم چرا من قبل از تصادف میخواستم از هالوک جدا بشم و سلین میگه چون هالوک با سفیلای بهت خیانت کرده بود فردا همه سوار ماشین در حال برگشتن که پسرا بهشون ملحق میشن و عشقاشونو بغل میکنن و پری به گونش میگه تو ازمیر دوتا همراه دیگه هم داریم سفیلای خودشو به پلیس معرفی میکنه و هالوک خودکشی میکنه-نکته جامونده اصل داستانه که هالوک برای گونش بعد از دزدینش تعریف میکنه هالوک از باباش خیلی کتک میخورده و حامیش مامانش بوده وقتی احمد برادر هالوک میخواسته بدنیا بیاد مادر سر زا میره و هالوک احمد رو مقصر میدونه و کینه شو به دل میگیره احمد وقتی گونشو میبینه و عاشقش میشه هالوک میگه باید گونش مال من بشه تا به احمد نرسه و ازش انتقام بگیرم ظفر کارمند هالوک و نامزد گونش بود که در ازای پول زمینه تجاوز رو فراهم میکنه گونشو با چشمای بسته میبره تو یک کلبه و درحالیکه گونش فکر میکرد سورپریزی منتظرشه بهش تجاوز میشه در نوار صوتی گفته میشه که گونش کاملا هوشیار نبود و عدم مقاومتش به همین دلیل بود اما مشخص نمیشه این عدم هوشیاری علتش چی بوده بعد از اون هالوک کم کم عاشق گونش میشه/ پایان

دوستان قبلا خلاصه هی سریال دختران افتاب را گذاشته بودم که سه قسمت اخرش مونده بود که خانم فاطمه لطف کردن و برامون گذاشتن

mozhganfilm...
ما را در سایت mozhganfilm دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mozhganfilm68 بازدید : 1360 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:40