این شهر به دنبالت می اید قسمت نهم

ساخت وبلاگ
  • بعد از مسابقه همه خوشحالن ولی علی به درین زنگ میزنه که درین جواب نمیده و حالش گرفته میشه.اییت میره تو اتاق تکین که فلش رو برداره،همون موقع تکین میرسه و میبینه اییت میخواد فلش رو ببره،اونو از دستش میگیره وفیلمش رو نگاه میکنه و میفهمه که اییت با کشتیاش قاچاق میکردع،اییت میترسه و سعی میکنه یه جوری درستش کنه که تکین مهلت نمیده و بیرونش میکنه و به همه میگه که دیگه نذارن بیاد شرکت،اییت میره بیرون که سعید،دست راست تکین میاد پیشش و میگه من یه چیزایی از تکین میدونم بهم پول بده تا بهت بگم،اییت هم قبول میکنه و سعید بهش مبگه خود تکین کشتی رو غرق کرد تا از بیمه پول بگیره.
    درین میره پیش آصلی و بهش میگه تنهایی کسی پیشت نیست؟اصلی میگه تو کجا بودی خیلی نگرانت بودیم،درین با طعنه میگه وقتی با علی همدیگه رو بغل کرده بودید ومیبوسیدید نگران من بودید؟اصلی تعجب میکنه و میگه چه بوسیدنی؟درین میگه خودم اومدم سالن و شما رو دیدم،اصلی سعی میکنه توضیح بده که درین نمیذاره و بهش مبگه بهونه مامانت رو نیار واسه چی از علی طلاق نمیگیری حتما دوسش داری،اصلی میگی اره عاشقشم دوسش دارم،هرکاری میکنم تا همیشه بخنده اگه یه تار مو ازش کم بشه میمیرم،درین با تعجب و گریه نگاهش میکنه ومیگه چرا اینکار و کردی،اصلی میگه علی میخواد با تو خوشبخت بشه باشه من خودمو تیکه تیکه میکنم تا اون با تو خوشحال باشه هیچوقت حرفی از حسم نمیزنم،درین با گریه میگه حالا اگه از اینجا برم اگه حالم بد بشه کی منو اروم میکنه،اصلی میگه من دشمنت نیستم بد تورو نمیخوام باور کن به هیچکس هیچی نمیگم،درین میگه باشع پس از علی طلاق بگیر و به خاطر من بکش کنار،اصلی چیزی نمیگه و درین میگه بیخودی تلاش نکن علی رو ول نمیکنم و میره،نسرین میبینش و چون حالش بده نمیذاره که بره ومیبرش خونش،درین همه چی رو واسه نسرین تعریف میکنه و در اخر بهش میگه حاملس،نسرین هم ازش میخواد که همه چی رو به علی بگه.
    اییت میره شرکت و به تکین میگه میدونم کشتی رو خودت غرق کردی و تهدیدش میکنه و تکین هم ناچار میشه سکوت کنه.
    شامپیون و نسرین باهم میرن مغازه خیری تا برای خونه شاهین وسایل بخرن وقتی شاهین برمیگزده باشگاه علی بهش میگه باید نسرین رو ببری بیرون و به قولت عمل کنی،شاهین هم میگه برو خونه وگرنه با یه ضربه ناکارت میکنم،علی هم میره،رعوف آنه به شاهین مبگه علی راست میگه انقد معطل نکن و زنگ برن به نسرین،شاهین هم با هزار دردسر به نسرین زنگ میزنه و پیشنهاد شام میده،نسرین هم قبول میکنه و شامپیون حسابی ذوق میکنه.

    شب بورا میره خونه تکین و سعی میکنه به بلگین نزدیک بشه که تکین سر میرسه و بلگین سریع بورا رو فراری میده و تکین رو دست به سر میکنه.
    اخر شب علی از شدت خستگی رو مبل خونه اصلی خوابش برده و شامپیون تنها برمیگرده خونه،درین از پنجره میبینه شاهین تنها برگشته خونه،میفهمه علی مونده خونه اصلی و ناراحت میشه.
    اصلی برای علی پماد میزنه و علی از خستگی دیگه پیرهنشو نمیپوشه وهمونجوری میخوابه،اصلی هم جوگیر میشه وکنارش دراز میکشه،روز بعد درین میاد خونه اصلی،اصلی از صدای در بیدار میشع ولی خودشو میزنه به خواب،درین این صحنه رو میبینه وشوکه میشه با گریه وسایلشو جمع میکنه ومیره ولی جلوی خونه نسرین غش میکنه و نسرین میبرش داخل،اصلی سریع از کنار علی بلند میشه وبراش صبحانه درست میکنه.علی هم از چیزی خبردار نمیشه.
    درین حالش بهتر میشه و میخواد از خونه نسرین بره،علی بیدار میشه و میخواد بره باشگاه که توراه درین رو میبینه و صداش میکنه.و میگه چرا نگفتی اینجایی من از دیروز خیلی بهت زنگ زدم،درین عصبانی سر علی داد میزنه ومیگه واسه چی زنگ میزنی مگع من واست مهمم؟علی میکه اون یه سو تفاهم بود من نمیخواستم ناراحتت کنم،درین میگه دیروز همدیگه رو بوسیذید،دیشب کنار هم خوابیدید اینا همه توهمه؟علی که نمیفهمه درین چی میگه،میگه اینا چیه میگی خیلی زشته چه بوسیدنی چه خوابیدنی،تو داری به ما تهمت میزنی من اصلا اینو قبول نمیکنم،درین میگه خودم دیدم و تاکسی میگیره که بره،علی میگه بگو از اینجا خسته شدی میخوای بری ولی توهم نزن،درین هم میره.علی هم عصبی میره باشگاه و اونجا با اعضای باشگاه دعواش میشه و شامپیون هم بهش تذکر میده،علی هم داد میزنه بسه ذیگه یک بارهم ادمو درک کن و میزنه بیرون.
    تکین به سعید میگه یکی از اطرافمون مارو لو داده برو پیداش کن و حسابش رو برس.
    بلگین هم حسابی رفته تو فکر بورا و مدام خودشو تو اینه نگاه میکنه.
    علی برمیگرده باشگاه و از شاهین معذرت خواهی میکنه ومیگه از این به بعد به حرفت گوش میدم.
    شب شامپیون و نسرین برای شام میرن بیرون ولی هردو از هم خجالت میکشن و شاهین بهش مبگه چه خوب شد وارد زندگیم شدی یعنی در واقع وارد زندگی هممون شدی،نسرین هم میخنده ومیگع تو هم یعنی تو هم واسه هممون خیلی خوبی.
    علی و بورا و آنه باهم رفتن بیرون ورعوف میگع که خیلی دوس داشت یه مغازه بگیره و غذا درست کنه ولی تکین نذاشت،بوراهم میگه بیا باهم شریک بشیم من پولش رو میدم و کار ازتو،رعوف هم خیلی خوشحال میشه و قبول میکنه.
    شب نسرین وشاهین برمیگردن خونه که ویسل جلوی در منتظرشونه.و با شاهین حرف میزنه ومیگه قصدت با مامانم چیه.

    • من میخوام مادرم خوشبخت باشه،شاهین میگه من هیچوقت همچین قصدی ندارم،تو از من ناراختی؟ویسل میگه از اینکه میخوام پسر تو بشم ناراحت باشم؟نه اصلا و همدبگه رو بغل میکنن.ویسل میره داخل خونه و نسرین که حرفاشو شنیده میگه تباید اینجوری میگفتی ما دوستانه شام رفتیم بیرون چرا تحت فشارش میذاری؟ویسل هم میگه از تنهایی خسته شدم و دوس دارم شامپیون پدرم باشه.
      درین شام رفته رستوران که حاللش بهم میخوره،رییس اونجا درین رو میشناسه و به اییت زنگ میزنه ومبگه حال درین خوب نیست و اییت هم سزیع خودشو میرسونه و تا هتل با درین میره و خبرنگارا ازشون عکس میگیرن.
      روز بعد علی و شاهین و اصلی میرن باهم بیرون تا علی تمزین کنه و شاهین علی رو مجبور میکنه تا پشت سر ماشین بدوعه،علی تو راه عکس درین و اییت رو میبینه و حسابی عصبانی میشه.
      بلگین میره پیش بورا و بهش میگه دبگه نیا خونه من،بورا میگع این رو هم میتونستی پشت تلفن بگی اومدی کع منو ببینی،تکین به بلگین زنگ میزنه و میگه به بورا بکو فردا بیاد پیش من باید یکی رو از بین ببره،بلگین به بورا میگه میخواد بیینتت ولی هرچی گفت قبول نکن چون خطرناکه،بورا میگه نگران منی و بعد بلگین رو میبوسه،بلگین ازش فاصله میگیره و سریع میره بیرون.
      اصلی میفهمه چند روزه نسرین باهاش سرسنگینه میره پیشش ومیگه من گناهکار نیستم،نسرین سعی میکنه اصلی رو راضی کنه که اززندگی علی و درین بره بیرون ولی اصلی راضی نمیشه و نسرین بهش میگه درین حاملس،اصلی شوکه میشه میره پیش مادرش وکلی گریه میکنه ومیکه دیگه تموم شد درین حاملس،ابرو هم میکه تو هنوز شانس داری شاید بچشو به دنیا نیاره اگه بلگین بفهمع نمیذاره دنیا بیاد،اصلی هم میگه اصلا حق نداری به بلگین چیزی بگی.
      بورا میره پیش تکین ولی پیشنهادشو قبول نمیکنه ومیگه من ادم کش نیستم(اییت به تکین گفت که کسی که لوش داده سعید هستش و تکین میخواذ سعید رو بکشه).بورا میره و تکین به بلگین میگه دیگه نبابد با بورا کار کنی،بلگین هم به بورا زنگ میزنه ومیکع پول ریختم به حسابت دیگه باهم کار نمیکنیم،بورا سعی میکنه احساساتیش کنه ولی بلگین قطع میکنه.
      ابرو میره پیش بلگین و بهش میگه که درین از علی حاملس،بلگین هم میره پیش درین و بهش میکه میدونم حامله ای باید سقطش کنی وگرنه بابات علی رو میکشه،درین مقاومت میکنه ولی بلگین میگع فردا این کار رو تموم میکنیم ومیره.
      روز بعد علی مسابقه داره،بلگین و درین میرن کلینیک واسه سقط،ابرو به اصلی زنگ میزنه ومیگه درین با مادزش رفتن کلینیک که بچشو سقط کنه حالا دیگه خوشحال باش،اصلی با خوشحالی میره پیش علی و میبوسش،(ادامه در کامنت)

    • علی شوکه میشه ومیگه چیکار میکنی باشه متوجه شدم هیجان مسابقس،اصلی میگه من هیجان زده نشدم واقعا تو رو بوسیدم،علی عصبانی میگه پس هرچی درین گفت راست بوده ولی من به خاطر تو سرش داد زدم با اینکه دوسش داشتم گذاشتم بره،اصلی داد میزنه دختری که دوسش داری الان داره بچه تو رو سقط میکنه،علی شوکه میشه و با حال خراب میره مسابقه میده و میبازه.
    • درین راضی به سقط نمیشه و از بیمارستان میزنه بیرون که اییت بهش زنگ میزنه و درین میره پیشش وهمه چی رو.واسش تعریف میکنه و اییت میگه به بابات میگیم این بچه مال منه،من این بچه رو قبول میکنم.علی بعد از مسابقه میره هتل پیش درین ومیگه اصلی راست میگه؟تو بچمون رو انداختی؟بچه من رو از بین بردی؟همون لحظه اییت میرسه ومیگه بچه تو نیست بچه منه.پایان
mozhganfilm...
ما را در سایت mozhganfilm دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mozhganfilm68 بازدید : 300 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 5:37