دستیار امیر به نام محمت دستگیر می شه. توی راه برگشت نیهان و کمال یک گروه محلی جلوشون را می گیرن وباهم می رقصن. کمال خونه را پراز شمع کرده و خلاصه نیهان را بغل می کنه و می بره تو . نیهان کمال را از اتاق بیرون می کنه و بعد تورش را روی صورتش می اندازه. کمال می اد تو و هم را می بوسن و داستان می ره فردا. امیر همه ی شب بالای سر زینب است و زینب بعد از به هوش امدن همش می گه تو بچه ام را کشتی و قاتلی. امیر می اد بیرون و اشک هاش سرازیر می شه و مادرش می اد بهش دلداری می ده. امیر می ره در خونه مادر زینب و قضیه را می گه و می گه زینب به شما احتیاج داره. کمال هم خبردار می شه و می ره بیمارستان و زینب ازش معذرت می خواد که انقدر اذیت می کنه. امیر با کمک دایی محمت یا همون به قول خودش کماندو می ره توی اتاق دنیز و اون را می بوسه و توی اتاقش دوربین می گذاره. می ره بیمارستان و زینب را برمیداره تا با هم فرار کنن. زینب به کمال زنگ می زنه و گوشی را روشن می گذاره. توی راه کماندو می فهمه و به امیر اس مس می ده و امیر متوجه می شه. موقع سوار شدن به قایق زینب می گه من نمی ام. امیر می گه هر عشقی حدی داره و اینجا من برات تمام شدم کوچولوم. گوشی زینب را برمی داره و می گه از امیر به کمال نمی تونی من را بگیری و می ره. اون قایق می ره از ترکیه بیرون اما امیر قایقش را عوض می کنه و برمی گرده ترکیه. توی دادگاه با ازمایش دی ان ای ثابت می کنن که دنیز بچه ی کماله و شناسنامه عوض می شه. امیر می ره خونه ی کمال اونها بچه را پیش زینب گذاشتن و می رن سینما. یهو روی پرده ی سینما تصویر امیر و دنیز می اد و فلش بک می خوره و مشخص می شه که امیر با برنامه این تصاویر را روی پرده ی سینما انداخته. زینب اول می گه بیا دوتایی بریم اما امیر دنیز را برمی داره زینب را بی هوش می کنه و به کمک افرادش با زینب و دنیز می ره. البته یک سری افراد توی اسایشگاه سراغ اسو هم رفته بودن که فکر کنم بخواد اسو را هم ببره. کمال قاطی می کنه و مثل همیشه فقط داد می زنه که من می گیرمت و پدرت را در می ارم و این حرف ها.
نکته ی جالب اینکه زینب که اینهمه دم از عشق می زد لحظه ی اخر امیر را قال گذاشته بود توی قایق و به حرف امیر می رسیم درچند قسمت پیش که زینب وقتی برادر خودش را می فروشه فرد قابل اعتمادی نیست. معلوم نیست فاز این زینب چیه.
mozhganfilm...برچسب : نویسنده : 2mozhganfilm68 بازدید : 476