خلاصه ی قسمت 21 فصل دوم سلطنت یا به قولی 43

ساخت وبلاگ

کاترین به شدت عاشق نارسیس شده و به عنوان هدیه اسبی که نارسیس گم کرده بوده را  بهش می ده. کنا عاشق یکی از فرمانده ها به نام رینود شده و رینود یک پسر داره که دست انگلیسی ها اسیره و نگرانه پسرشه. توی جنگل افراد لویی، رینود را گیر می اندازن و بهش می گن که به ما ملحق شو و بعد پسرش را بهش نشون می دن و اون هم قبول می کنه. فرانسیس می خواد مری را به جای دیگه ای بفرسته که توی راه افراد رینود می خوان مری را دستگیر کنن که مری در میان درگیری افرادش با افراد لویی فرار می کنه و می ره قصر و می گه که رینود خائن است. از طرفی رینود و افرادش وارد قصر می شن که فرانسیس دستور می ده بقیه ی افرادش وارد نشن و دروازه ها را می بندن و خلاصه اینکه بش رینود را می گیره و او تسلیم می شه. کنا می ره پیشش و می گه بهم خیانت کردی که اون می گه به خاطر پسرم مجبور شدم. از طرفی کلود هم می فهمه که گریر قرار نیست با لیث ازدواج کنه. افراد لویی می رسن و قصر محاصره می شه. لویی و فرانسیس تنها با هم حرف می زنن و لویی می گه اگر تسلیم بشی تاج و تخت به من می رسه و من با مری ازدواج می کنم و بعد از مری محافظت می کنم. فرانسیس می گه که الیزابت دشمن مری است و بهش این اجازه را نمی ده. نارسیس برای خداحافظی لولا را می بوسه و می گه که نمی خوام خاطره ی بدی داشته باشی که یکی از جاسوس های کاترین می بینه و بهش می گه. کاترین یک غذا برای نارسیس درست می کنه و بعد از خوردن می گه که این گوشت همون اسب محبوبت بود و این سزای کسی است که به من خیانت کنه و تو باید همیشه به من وفادار باشی. از طرفی بش اون زن ساحره که خوبش کرده بود را به قصر می اره و در جایی که بش زخمی شده اون زن لباس خونی بش را برمیداره و به یکی از پسرهای قصر می گه روی خون بخواب و بعد می خواد گویی جادو کنه که نشون نمی ده و ظاهرا قسمت بعد مشخص می شه. شبانه مری به نزد لویی می ره و می گه لویی من را نجات بده من عاشقت هستم. من مدت ها با فرانسیس نبودم و من باردارم اگر بفهمن من را می کشن.

mozhganfilm...
ما را در سایت mozhganfilm دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mozhganfilm68 بازدید : 285 تاريخ : پنجشنبه 28 ارديبهشت 1396 ساعت: 22:02